هدف اصلی این پژوهش، ارایه مدلی برای بهبود کاربست دانش در دانشکده مهندسی دانشگاه فردوسی مشهد، با تاکید بر روش پژوهش آمیخته اکتشافی است. در مرحله پژوهش کیفی، گروه مورد مطالعه، را 31 متغیر (29 مرد، 2 زن) از استادان دانشکده مهندسی و صاحبان صنایع تشکیل دادند. در مرحله پژوهش کمّی نیز، حجم نمونه آماری مشتمل بر100 نفر (98 مرد، 2 زن) از اعضای هیئت علمی دانشکده مهندسی بودند. جهت گردآوری دادههای مورد نیاز از مصاحبه اکتشافی، تحلیل اسناد و پرسشنامه محقق ساخته کاربست دانش (IKNQ) استفاده شد. بنابر نتایج حاصل از تحلیل دادههای کیفی، هشت مقوله اصلی، درک سودمندی و ضرورت دانش، هدفگذاری و پیوستگی دانش، ارزشگذاری دانش، تناسب پژوهش و تخصص، یادگیری در حین عمل، فرهنگ دانشگاهی، ساختار و مدیریت و جنبههای مالی و اقتصادی، به عنوان مقولههای اصلی بهبود کاربست دانش شناسایی و استخراج شدند. آنگاه با پیمایش در جامعه آماری مورد مطالعه، فرضیات مورد بررسی و آزمون قرار گرفت. در نتیجه، درک سودمندی و ضرورت کاربست دانش بالاترین میزان و هدفگذاری و پیوستگی دانش، کمترین میزان را در وضع موجود در دانشکده مهندسی به خود اختصاص دادند. برازش مدل نشان داد که تاثیر سودمندی و ضرورت ادراک شده، هدفگذاری، ساختار و مدیریت و یادگیری هنگام عمل بر بهبود کاربست دانش، معنی دار است. با استناد به نتایج به دست آمده، الزامات اصلی پیادهسازی مدلی بهبود کاربست دانش در قالب الزامات فنی، الزامات فرهنگی، الزامات ساختاری و الزامات اقتصادی دسته بندی شدند.