چندی است که طرفداران نظریه سرمایه انسانی معتقدند در بلندمدت‘بهترین راه برای تغییر در توزیع درآمدها‘سرمایه گذاری در سرمایه انسانی است که به توانمند کردن افراد جامعه دامن میزند.آنها بر این باورند که برای عادلانه تر کردن توزیع درآمدها‘باید ساختارها تغییرکند و یکی از راههای تحول در ساختارها ‘سرمایه گذاری در آموزش وکسب مهارت هاست.
گری بکر و ژاکوب مینسر‘در زمینه اثر آموزش بر توزیع درآمدها مطالعه کرده اند.در این زمینه بکر معتقد است سرمایه گذاری در آموزش به توزیع عادلانه تر درآمدها می انجامد ومقدار بهینه سرمایه گذاری در آموزش را ناشی از تلاقی دو نیروی عرضه فرصتها و امکانات آموزشی قابل دسترسی وتقاضا برای سرمایه گذاری‘که متکی بر توانایی های فردی است میداند.او بر این باور است که سرمایه گذاری در آموزش تا جایی ادامه می یابد که بازده نهایی سرمایه گذاری در تحصیلات ‘ با هزینه نهایی ناشی از آن برابری کند.از سوی دیگر مینسر‘با استفاده از تابع درآمدها توضیح میدهد که علاوه بر"درآمدهای پایه"که به میزان تحصیلات بستگی ندارد ‘درآمد هر فرد تحت تأثیر هزینه های سرمایه گذاری در آموزش‘ونرخ بازده آن قرار میگیرد.هر قدر میزان سرمایه گذاری در آموزش ونرخ بازده آن بالاتر باشد‘درآمد فرد افزایش بیشتری خواهد یافت .بکر و مینسر هردو معتقدند آموزش از طریق ارتقای سطح تواناییها‘زمینه افزایش درآمدهای فردی و اجتماعی را فراهم می سازد‘واز پراکندگی در توزیع درآمدها میکاهد.
مطالعات انجام شده در کشورهای توسعه یافته ودر حال توسعه‘همه مؤید همبستگی مثبت ومعنادار بین میزان تحصیلات وسطح درآمدها می باشند.از آنجا که حدود 75 درصد از درآمد افراد‘ناشی از دستمزدهاست‘ و با توجه به آن که دستمزدها به شدت تحت تأثیر میزان مهارت های کسب شده و توانایی های ناشی از آموزش قرار دارد‘به این نتیجه کلی میتوان دست یافت که آموزش به تدریج از توزیع ناعادلانه درآمدها میکاهد وپراکندگی موجود در آن را تقلیل میدهد.مطالعات انجام شده در ایران نیز نشان میدهند که آموزش تأثیر قابل ملاحظه ای بر سطح درآمدها وتوزیع عادلانه تر آن داشته است .